خبرگزاری آسوشیتدپرس در گزارشی به نقل از منابع دیپلماتیک مدعی شد با توجه به نزدیک بودن ضربالاجل مذاکرات هستهای، مذاکرهکنندگان بر ایده صادرات و فروش ذخایر اورانیوم غنیشده ایران تمرکز کردهاند. ایران در حال حاضر بیش از ۸ تن اورانیوم با غنای ۵درصد در اختیار دارد که این میزان برای مؤلفههای مورد بیانیه لوزان، باید به ۳۰۰ کیلوگرم کاهش یابد.
به گفته دو دیپلمات که خواستهاند نامشان فاش نشود، با نزدیک شدن به ضربالاجل، یعنی روز سهشنبه، طرفین بار دیگر در حال بررسی گزینهها هستند. تبدیل اورانیوم به شکلی که دیگر برای اهداف نظامی قابل استفاده نباشد یا انتقال اورانیوم به یک کشور خارجی، احتمالا روسیه، از دیگر گزینههایی است که آسوشیتدپرس میگوید پیش روی طرفین است. به گفته یکی از دیپلماتها، در یکی از سناریوها، ذخایر میتواند به روسیه منتقل، آنجا تبدیل شده و نهایتاً به فروش رسد و ایران نیز از درآمد آن بهرهمند شود.
هر چند که صحت گزارش آسوشیتدپرس مشخص نیست و شاید در قالب افکارسنجی صورت گرفته باشد اما بررسی ریشهای این طرح نشان میدهد که اصل خروج اورانیوم غنی سازی شده، از اصول و خطوط قرمز غرب در روند مذاکرات در طول ۱۲ سال گذشته بوده است و به عناوین مختلف به دنبال آن بودهاند که جمهوری اسلامی ایران نیز هرگز آن را نپذیرفته است.
آنچه غرب در مذاکراتی مانند بغداد، مسکو و... مطرح میکرد در سه حوزه مطرح بود؛ تعلیق غنیسازی، خروج مواد غنیسازی شده از کشور و در نهایت تعطیلی غنیسازی در ایران. به عبارتی غرب به دنبال آن بوده که ایران صرفاً نیروگاه هستهای با سوخت محتاج به خارج داشته باشد و نه دانش هستهای.
این مطالبات زیادهخواهانه را باید در کنار این جمله اوباما قرار داد که بارها گفته: اگر میتوانست پیچ و مهرههای تاسیسات هستهای ایران را باز میکرد. اکنون مذاکرات در حالی در مراحل حساس قرار گرفته که نوع رفتار غربیها از جمله گزارش آسوشیتدپرس مبنی بر طرح خروج مواد هستهای از ایران نشان میدهد که نه اوباما رویای خود را کنار نهاده و نه غرب آن سه اصل تعلیق، خروج و تعطیلی را.
آنچه در توافقات ژنو مطرح گردید آن بود که ایران اورانیوم ۲۰ درصد غنیسازی شده خود را کاهش داده و ذخیرهای نداشته باشد. در همین حال غرب مسئله محدود شدن غنیسازی ایران را در حد ۵/۳ درصد مطرح نمود. براساس بیانیه لوزان غرب ادعا دارد که محدودیتهای هستهای ایران شامل دوره ۱۰ الی ۱۵ ساله میشود و حتی بازرسیها و بیاعتمادیها به ایران همیشگی است.
آنها براین ادعایند که این غنیسازی محدود نیز با تعداد ماشینهای محدود ۵ الی ۶ هزار عدد سانتریفیوژ باید صورت گیرد و ایران حق جایگزینی نیز ندارد. به عبارتی ایران باید ساختاری محدود که به مرور زمان دچار فرسایش و از رده خارج شدن میگردند، فعالیت داشته باشد.
جمهوری اسلامی در چارچوب اعتمادسازی و آزمودن حسننیت طرف مقابل در حالی توافق ژنو و بیانیه لوزان را پذیرفت که غربیها به زعم خود بر این گمانند که گام اول یعنی تعلیق را به ایران تحمیل کردهاند و حال زمان برداشتن گام دوم و سوم است. طرح ادعایی آسوشیتدپرس را باید گام دوم غرب برای زیادهخواهیهای هستهای دانست.
برآیند رفتاری غرب نشان میدهد که آنان با طرح مسائل حاشیهای نظیر بازرسی از مراکز نظامی و بازجویی از مقامات و دانشمندان هستهای و اخلال در روند لغو تحریمها برآنند تا ایران را به سمت پذیرش اصل دوم خود یعنی خروج مواد غنیسازی شده از ایران سوق دهند. طرح خروج در حالی از سوی غرب پیگیری میشود که آنان با تحمیل پروتکل الحاقی و گنجاندن بند محدودیت هستهای غنیسازی برای ۱۰ سال و حتی بیشتر، برآنند تا ایران را از هرگونه غنیسازی پیشرفته بازدارند که حلقه تکمیلی آن نیز کاهش سانتریفیوژها به حداقل بدون حق جایگزینی نسل جدید در این بازه زمانی میباشد که عملا غنیسازی ایران را به یک دکور و ظاهر بدون دستاورد عملی مبدل میسازد.
حال این سوال مطرح است که طرح غرب برای فاز سوم یعنی تعطیلی غنیسازی و حتی تاسیسات هستهای ایران چگونه پیگیری میگردد؟
محور اولیهای که غرب بر آن تاکید دارد اصل بازطراحی راکتور آب سنگین اراک است. غرب که میداند جمهوری اسلامی حاضر به کنار نهادن این دستاورد بومی وملی نمیباشد مسئله بازطراحی راکتور آب سنگین اراک در قالب کنسرسیومی جهانی را مطرح کرده و ادعا دارد که پس از برداشتن قلب راکتور آب سنگین اراک و طی مراحل اجرایی که البته هرگز چارچوبی برای زمان و نحوه اجرای آن اعلام نکرده، حاضر به کمک به تشکیل کنسرسیومی برای بازطراحی و به روز رسانی این مرکز میباشد.
این وعده آمریکاییها در حالی با ابهامات بسیار در حالی مطرح میگردد که برخی محافل رسانهای غربی عنوان کردهاند طرح آمریکا آن است که در ازای کنار نهادن آب سنگین اراک، در تهیه فنآوری آب سبک به ایران کمک نمایند.
مجموع طراحی آمریکاییها یک اصل را نشان میدهد که آنها با سیاست وعدههای ابهامبرانگیز و امید دادن به آینده بهتر هستهای به دنبال سوق دادن ایران به حذف راکتور آب سنگین اراک هستند. در کلام آمریکاییها دو کلید واژه مشاهده میشود نخست ضرورت راستیآزمایی با محوریت آژانس است. البته آژانسی که در رفتار خود نه استقلال دارد و نه عدالت. دوم استفاده از ابزار تحریم در قالب تعلیق تحریمها و برگشتپذیر بودن آن، در صورت انجام هر اقدامی از سوی ایران که مغایر با خواست ۱+۵ باشد.
آمریکایی ها به گمان خود با این دو ابزار برآنند تا محدودیتهای هستهای ایران در حوزه غنیسازی و توسعه و تحقیق هستهای را برای زمان طولانی حفظ نمایند به گونهای غنیسازی نطنز صرفا یک دکور و ساختار ظاهری گردد.
نکته بسیار مهم آنکه اخیرا آژانس بینالمللی انرژی اتمی طرح تشکیل بانک سوخت هستهای در قزاقستان را تصویب کرده است. براساس این طرح کشورهایی که غنیسازی نداشته باشند با مراجعه به این بانک، سوخت هستهای خود را تامین میکنند. طراحی غرب در ایجاد این بانک چنان است که هیچ کشوری جز آنها دارای حق غنیسازی نباشد تا انحصار غنیسازی خود را حفظ و از این طریق به کسب درآمد بپردازد. منظور غرب از حق کشورها در داشتن انرژی هستهای صرفا داشتن نیروگاه هستهای برای تولید برق است و جز برای خود برای هیچ کشوری حق دانش هستهای قائل نمیباشند.
این سناریو مطرح است که غرب با ادعای اینکه ایران دارای چرخه سوخت هستهای پیشرفته و ذخایر اورانیوم غنیسازی شده نمیباشد دیگر حق داشتن چرخه سوخت ندارد و باید از بانک هستهای سوخت خود را تامین نماید در آینده ابعاد دیگر زیادهخواهی خود را مطرح سازد. هدف نهایی غرب وادار ساختن ایران به تعطیلی تمام فعالیتهای غنیسازی از جمله نطنز است.
کلام آخر آنکه غرب بر این گمان است که با حذف چرخههای اصلی هستهای کشور، در نهایت با ادعای اینکه ایران کشوری بدون فعالیت عملی هستهای است، تعطیلی و انهدام فوردو را در دستور کار قرار دهد در حالی که در طی این مراحل دو ابزار فشار بازگشتپذیری تحریمها و لزوم راستیآزمایی را حفظ مینمایند.
براین اساس ادعای آسوشیتدپرس مبنی بر طرح خروج اورانیوم از ایران را باید گام غرب برای رسیدن به سه اصل قدیمی تعلیق، خروج و تعطیلی حقوق هستهای ایران دانست تا در نهایت به یک اصل یعنی خواست اوباما مبنی بر باز کردن تمام پیچ و مهرههای هستهای ایران دست یابند.
آمریکاییها در طراحی خود برآنند تا در نهایت خواست نهایی خود یعنی باز کردن همه پیچ و مهرههای هستهای ایران و حذف توان دفاعی کشور و پایان دادن به موقعیت منطقهای جمهوری اسلامی را محقق سازند.
بر این اساس در روزهای باقی مانده مذاکرات، باید توجه داشت که نباید گرفتار معادله چند ضلعی آمریکاییها در قالب پیشنهادها و تهدیدات آنان شد بلکه باید صرفاً براساس خطوط قرمز از پیش تعیین شده به مذاکرات پرداخت؛ چنانکه دکتر ظریف وزیر امور خارجه کشورمان بارها به درستی تأکید کرده است، شکست مذاکرات آخر دنیا نیست و ایران هرگز نیازمند توافق به هر قیمتی نمیباشد.
مولف:قاسم غفوری:سیاست روز